یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

زندگی را خواب دیدم

زندگی را خواب دیدم

در چالۂ آفتاب

از پشت پرچینی

با عطر عشق

و پنجره ای

رو به جنگلِ

خاطرات کودکی ام

که با انبوه

تراوش الک شده آسمان

بر بام صدفیِ کوه

خرده نور تازه ای

در افق جاری می کرد...

لا به لای بهشت فصل ها

خواب که از سرم

بالا آمد !

بخشی از ریشه اش بودم

«او نیز همنفس»...!

این روز ها

این روز ها

برگ خشکیده ام در

پنجه باد

موج های چکامه عشق

از دلم می گذرد

زیر چتر خورشید

که جای خالی تو را

در آینه ها باز

می تاباند

در زوال

نیمه تاریک دنیا


((لیلا مینا خانی))