یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

غریبانه پرسه می‌زنم،

غریبانه پرسه می‌زنم،
در کوچه‌های شهر...
هیچ چیز آشنای من نیست؛
جز:
[غم هزار ساله‌ی تو]!


لیلا_طیبی

"دوست داشتنت" مشغله‌ی من‌ست!

"دوست داشتنت"
مشغله‌ی من‌ست!

خدا نکند ختم شود.

لیلا طیبی

ذهنم،،، اشغال می‌شود،

ذهنم،،،
اشغال می‌شود،
زیر قدم‌هایی که؛
بر نداشتی!


لیلا_طیبی

دور می‌شوی از من،

دور می‌شوی از من،
دور تر وُ
دور تر وُ
دور تر...
آن وقت ‌ست که
خواهی فهمید:
(دوری دوستی نمی‌آورد!)


لیلا طیبی

باران

کدام فرشته‌ی خدا،
در گوشه‌ای از آسمان،
حزن‌آلود
دلش گرفته ست؟!
...
باران می‌بارد...

لیلا طیبی

آی‌ی‌ی زندگی!!!

آی‌ی‌ی زندگی!!!
موهایم یا شرافتم؟!
کدامین،
به خطر انداخته تو را؟!

لیلا طیبی

دارِ آرزوهایش.

گره به گره وُ
رج به رج
دخترک،
بالا می‌کشید قالیِ دار را،
نکند کوتاه شود،
دارِ آرزوهایش.

لیلا طیبی

وقتی از سپیدارِ پیر تبر ساختند؛

وقتی از سپیدارِ پیر
تبر ساختند؛
به زوبینی فکر کرد؛
که از پَرِ عقاب
بر سینه‌اش خلید!


لیلا طیبی

+زوبین:سلاح،کمان