یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

حتی عروسک ها نمیدانند

حتی
عروسک ها
نمیدانند
شاعر نمیشدم
واژه های کدام شعر
یتیم میشدند؟


فاضله هاشمی

از کلاغ پرسیدم

از کلاغ پرسیدم
تو سیاهی من سپیدم
قاصدک را خبر کن
خوش خبر چون تو ندیدم


فاضله هاشمی

تو که باشی

تو که باشی
دلم
یخ نمی‌زند


فاضله هاشمی

زندگی

زندگی
نارنگی
وسط آبان است

فاضله هاشمی

آمدی در فنجان من

آمدی
در فنجان من
حافظ شدی
چای با قهوه
هردو
فال تو


فاضله هاشمی

پاییز درختی بود

پاییز
درختی بود
با چشم های نارنجی
گونه های سرخ
انار
روی نیمکتی
کنار پارک نشسته بود


فاضله هاشمی

ساعتی مانده تا صبح

ساعتی
مانده تا صبح
تنها نیستیم
گربه ای
در میزند

در مدارای
دستگیره
چوب موفق میشود

فاضله هاشمی

یوسف ارزانی تو

یوسف ارزانی تو
میتوانی زلیخا باشی ؟
قلبم
دستش را
لبخند ترنجی برید


فاضله هاشمی