یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آسوده بخوابی دلِ آتشکده ی من

آسوده بخوابی دلِ آتشکده ی من
مستی نکنی بسته شده میکده ی من

رفتی همه جا دیدی خِیر و خبری نیست؟
بنشین طلب حوصله کن آمده ی من

افتادن هر کس به تو چه دست عصایی؟
موسی شده ای ؟ یا که شدی شعبده ی من؟


دل بر همه کس بستی و دیدی که چه شد چه
دل کَن تو از آن دل ؛ دلِ رسوا شده ی من

قلبی که ستم خورده زمینش پر آه است
راحت ندهد گل دل آفت زده ی من

فائزه اکرمی

از درون دگرگون شو

از درون دگرگون شو
تا برون شود گلگون
غنچه بشکفد با نور
نور خود برافشان کن
در وجود تو خورشید
در تو لعل و مروارید
در سرشت خود بنگر
در خودت مهیا کن
معبد درونت را
با درخششت وا کن
در درون تو چیزی
مثل قاصدک در باد
مثل آتشی در آب
مثل غنچه در پاییز
مثل صبح در مهتاب
تو پر از معمایی
تو پر از هیاهویی
در نهاد تو راز است
بیرون از تو هرگز نیست
معبد مقدس تو
قبله گاه حاجت تو
در خودت تماشا کن
وسعت جهانت را


فائزه_اکرمی

از درون دگرگون شو

از درون دگرگون شو
تا برون شود گلگون
غنچه بشکفد با نور
نور خود برافشان کن
در وجود تو خورشید
در تو لعل و مروارید
در سرشت خود بنگر
در خودت مهیا کن
معبد درونت را
با درخششت وا کن
در درون تو چیزی
مثل قاصدک در باد
مثل آتشی در آب
مثل غنچه در پاییز
مثل صبح در مهتاب
تو پر از معمایی
تو پر از هیاهویی
در نهاد تو راز است
بیرون از تو هرگز نیست
معبد مقدس تو
قبله گاه حاجت تو
در خودت تماشا کن
وسعت جهانت را


فائزه اکرمی

تو را چگونه خوانمت

تو را چگونه خوانمت
تو گوهری که در کرانه خانه کرده ای
تو نبض آفرینشی
تو روح جاودانه ای
تو عطر خالص شقایقی
تو بی بهانه ای
به گرد پای تو
نمی رسد یگانه ای
تو را چگونه خوانمت
چگونه لحظه ای از عشق گویمت
تو خود سرود عاشقانه ای

فائزه اکرمی