ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
من میهراسم
از نگاه بیتفاوت شهروندان
وقتی که سراسیمه شهر را
به دنبال تو میگردم
از پلیسهایی که
عشق را نمیفهمند
و مرا
با دستبندهای استیل میترسانند
و اگر در این شهر سرد بیروح
روزی تو را بیابم
من حتی از صدای تو نیز میترسم
که توان تکلم بدرود را دارد
من از خودم نیز میترسم
که تاب تحمل این ترسها
در من نیست
علیرضا غفاری حافظ
من از جهان شما
به یک دروغ قانع بودم
کاش میگفتیام:
نرو
شمعدانی بدون تو میمیرد
ساعت رو طاقچه میخوابد
همه چیز گران میشود
و لبخند ممنوع میشود
همین قدر
همین قدر کودکانه
به دنبال بهانهای بودم
که برای تو بمیرم
علیرضا غفاری حافظ
بیا باهم مرا تمام کنیم
تو با نگاه خود
و من به آه خود
هر دو میدانیم
برای چیزی مثل عشق
این جهان مفت نمیارزد
اما فقط من میدانم
که این جان
میارزد
علیرضا غفاری حافظ
آدمها
با آغوشهای فروبسته میمیرند
با لبهای بیرمق
و چشمان بیتفاوت
آنها با فراموشی شعرها
نامها
و یادها میمیرند
تو
همه اینها را میدانستی
و بیشتر از اینها را نیز
اما ..
علیرضا غفاری حافظ
سهم من از زمین
زمان
آسمان
و بهشت
تنها نام من است و بس
به آن طنینی که
از لبان تو برمیخیزد
مرا از من نیز بگیر
اما از زمین
زمان
آسمان
و بهشت
محروم مکن
علیرضا غفاری حافظ
دهها سال آزگار طول کشید
من به دنبال فرصتی بودم
فقط برای یک بوسه
و دنیا به دنبال فرصتی بود
مرا له کند
به زیر چرخدندههای تقدیر
به بهانههای پوچ همیشگی
من کم نیاوردم
دنیا کم نیاورد
زمان سپری شد
تو در مه محو شدی
من تمام شدم
و روسیاهی
برای زغال ماند و بس
هیچکس نمیداند
که این بازی
دهها سال به درازا کشید
علیرضا غفاری حافظ
از نخستین بامداد آفرینش
که خدا
مغرورانه به شاهکار خوبش مینگریست
من دلنگران تو بودم
از آنچه که این جهان
بر تو روا خواهد داشت
و کمی هم در وحشتی عشقی که از تو
بر سر من خواهد آمد
خدا هم شاید توجه نکرده بود
که رنج عشق
وقتی با درد آگاهی از زندگی میآمیزد
تلختر از رنجیست که خودش
در تنهاییها چشیده بود
علیرضا غفاری حافظ
خیابانی که تو از آن گذر کرده باشی
چه میتواند باشد؟
به جز از خمرهای که
آن را انباشته باشند
به شراب رسیده شهریورماه
اینجا
همه شهر بوی شراب میدهد
به جاذبهای که از تو جا مانده
و من امیدوارم
که تو زیباترین دختر این شهر
روزی
دستورالعمل تبدیل خیابان به شراب را
یکبار دیگر و بارهای دیگر
لااقل در حق من
اجرا سازی
علیرضا غفاری حافظ