یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تک درختم

تک درختم
ریشه در خاک
خورشید نبود
تا اندیشه کنم
بهار را


عبدالعظیم_خویی

تبسم تو

تبسم تو
می‌نوازد احساس
تنم را
وقتی بوسه می‌زد فواره
آسمان آبی را


عبدالعظیم_خویی

تک درختم

تک درختم
ریشه در خاک
خورشید نبود
تا اندیشه کنم
بهار را


عبدالعظیم_خویی

بیا یارم نده آزارم

بیا یارم
نده آزارم
من به تو دل بستم
نباشی هیچ‌ام


عبدالعظیم_خویی

غروب و تنهایی

غروب و تنهایی
خورشید می‌رود به جایی
در انتهای دریا
و من در انتظار تو
می‌مانم تا بیآیی


عبدالعظیم_خویی

چیدم کنار هم ذرات قلبم را

چیدم کنار هم ذرات قلبم را
وقتی که گفتی از تو سیرم
می‌روم تا پیدا کنم یاری دگر
شاید بهتر باشد از تو
یا که نه
گفتمش شاید که بهتر باشد از من
آیا می‌ماند نزد تو سال‌ها
تا کند هر روز اندوه را شانه
یا زند بر دلتنگی دستی
یا نوازش کند گیسوی تو
وقتی نوازش می‌کنی
غم را

عبدالعظیم_خویی

یک دل بودم

یک دل بودم
با تو شدم دو دل
حال
مانده‌ام بی دل
چه کنم
بی تو

عبدالعظیم_خویی

منم وُ جاده بی‌انتهای تنهایی

منم وُ جاده بی‌انتهای
تنهایی
با درختی خشک
از خشم روزگار
گر بیایی
آسمان دل می‌شود روشن
چون روز نخست


عبدالعظیم_خویی