یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من خواهانم؛

من خواهانم؛
خواهان تو ، دستانت ،لبانت...
که نامم را صدا می زند
و جانم گفتن های پی در پی لبان من
که در تمام وجودم انعکاس می یابد ..
و من لبریز می شوم از
بوی خوش داشتنت ...!!


عادل_دانتیسم

آنقدر دعا کردم

آنقدر دعا کردم

تا پرنده شدم

اما حالا که این همه راه را

به سوی تو پَر زده ام

تو قیچی بدست

در پرچین نشسته ای

غافل از اینکه من

تو را بیشتر از پَرهایم دوست دارم.

"عادل دانتیسم"

اینجا من، بستگی دارم به تو..

اینجا من،
بستگی دارم به تو..
به حرفهایت،
آرامشت، به بودنت...
اینجا اگر تو باشی،
فدایِ سرِ هرکه که می خواهد نباشد

...
عادل دانتیسم

بگذار بگویم بغض که می کنی،

بگذار بگویم
بغض که می کنی،
گریه ام می گیرد.
خنده ات که بگیرد،
حالم از همیشه بهتر است...
می بینی زندگی ام را؟
به دلت بند است؛
بند دلم...


عادل دانتیسم

اینکه من تو را هربار که می بینم

اینکه من تو را
هربار که می بینم
دست بر دلم می گذارم
و آرام زیرِ لب می گویم
آرام بگیر رسوا می شوی آخر
اینکه تو هربار مرا می بینی
حتی به خیالت هم نمی رود
من چطور با هربار نگاهت
سست می شوم می افتم از پا
یعنی این حوالی
هنوز هم گاهی عاشقی سکوت است
اینکه من هیچگاه شاید
حتی در رویا که هیچ در خوابت هم نباشم
اما تو هرشب و هرروز
در خیال و خواب و بیداری
دست و دلم را می لرزانی
اینکه همه چیز بی دلیل است
حتی اشک هایِ من
بعد از هربار دیدنت
اینکه تو آنقدر خوبی
برایِ دلم
که من گاهی به تو حسودی ام می شود
که هوایت را در این همه بی هوایی دارد
این ها همه اش
فدایِ یک خنده ات
بیشتر بخند بیشتر

عادل دانتیسم

نه جانم مرد و زن ندارد!

نه جانم
مرد و زن ندارد!
به نقطه یِ عشق که رسیدی ،
شورانگیز باش برایِ عاشقانه هایت …
میانِ جمع رویش را ببوس ...
میانِ مردم فریاد بزن " دوستت دارم " ...
و اگر کسی چشم غُره ای رفت ،
دعایش کن تا عاشق شود!
همین ...

عادل_دانتیسم

من جایِ تمام کسانی که دلتنگ نمی شوند برایت

من جایِ تمام کسانی که دلتنگ نمی شوند برایت
من جایِ تمام کسانی که بی تابِ چشمهایت نیستند
من جایِ تمامِ کسانی که گفتند دوستت دارم و تو ماندی و آن ها نماندند
من جایِ تمامِ بوسه های نیمه راه
آغوش هایِ جا مانده 
جایِ تمامِ - یادم تو را فراموش - ها
من اصلا جای خودِ خدا هم دلم برایت تنگ شده
بگذار مردم بگویند کفر می گوید
گفتم مردم ؟ اصلا من را چه به مردم...
من را همان خدا که چشمانِ تو را آفرید
تا من دیوانه ات شوم، کافیست ! 
همه چیز زیرِ سرِ همین خداست
که تو را بی هیچ دلیلی انقدر برایِ دلِ من عزیز کرده 
که حتی به وقتِ دلگیری دلتنگت باشم 
همین خدایی که می داند تو گذرت هم این حوالی نمی خورد
اما باز کلمات را مجبور به نوشتن برای تو می کند
من جای تمام کسانی که کنارت هستند
جای تمام کسانی که تو را می بینند
جای تمام کسانی که در قابِ چشمانت جا دارند
جای تمام کسانی که تو هرروز از حوالیِ شان گذر می کنی
دلم برایت تنگ شده...

درخت می خواهم باشم؛

درخت می خواهم باشم؛
تا ریشه بدوانم در تو
و هر روز...
شاخه های تازه بدهد
از تو دنیایم!
درخت می خواهم باشم؛
ساده و صبور
تا بمانم و رفتن ها را بگذارم
برای باد...برای جاده...
در سرزمینت ؛ میهمانی اینچنین ؛
نمی خواهی!!؟



#عادل_دانتیسم