یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

مست شوید

مست شوید
تمام ماجرا همین است
مدام باید مست بود
تنها همین
باید مست بود تا سنگینی رقت‌بار زمان
که تورا می‌شکند
و شانه‌هایت را خمیده می‌کند را احساس نکنی
مادام باید مست بود
اما مستی از چه ؟
از شراب از شعر یا از پرهیزکاری
آن‌طور که دلتان می‌خواهد مست باشید
و اگر گاهی بر پله‌های یک قصر
روی چمن‌های سبز کنار نهری
یا در تنهایی اندوه‌بار اتاقتان
در حالیکه مستی از سرتان پریده یا کمرنگ شده ، بیدار شدید
بپرسید از باد از موج از ستاره از پرنده از ساعت
از هرچه که می‌‌وزد
و هر آنچه در حرکت است
آواز می‌خواند و سخن می‌گوید
بپرسید اکنون زمانِ چیست ؟
و باد ، موج ، ستاره ، پرنده ، ساعت
جوابتان را می‌دهند
زمانِ مستی است
برای اینکه برده‌ی شکنجه دیده‌ی زمان نباشید
مست کنید
همواره مست باشید
از شراب از شعر یا از پرهیزکاری
آن‌طور که دل‌تان می‌خواهد

شارل_بودلر

گلهای رنج

کامیاب و نیکبخت و سبکبارند
آنان که روسپیان را عاشقند
اما من، بازوانم از هم گسیخته‌اند
زیرا که ابرها را در آغوش کشیده‌ام

به لطف ستارگان بی‌همتا
درخشان در دل آسمان
چشمان سوخته‌ام نمی‌بیند
مگر خاطره‌های خورشید را


شارل بودلر
گلهای رنج

این زندگی بیمارستانی است که در آن هر بیماریْ

این زندگی بیمارستانی است که در آن هر بیماریْ
اسیرِ آرزوی عوض کردن تخت‌هاست.
این یکی می‌خواهد روبه‌رویِ بخاری رنج بکشد،
و آن یکی گمان می‌برد سلامتی‌اش را کنارِ پنجره باز می‌یابد.
همیشه به نظرم می‌رسد هرجایی که نیستم
همان جا احساسِ راحتی خواهم کرد، و
این پرسشِ جابجاشدن همانی است که
بی‌وقفه با جانم درمیان می‌نهم.