یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

مثل یک شیشه باران زده مبهم شده ام

مثل یک شیشه باران زده مبهم شده ام
مثل عکسی که نشد قاب چنان خم شده ام
خاطرم نیست که از کی و کجا شعله کشید
آن قَدَر سوخت مرا تا که چنین کم شده ام
درد را گفت ز هر سو که بخوانی درد است
درد. همزاد شد آن روز که آدم شده ام
بر تنم پیرهن رنگی نوروز امّا
من نماد شب دلگیر محرم شده ام

عشق هم جور دگر لرزه به جانم انداخت
مثل آوار پس از زلزله بم شده ام
آنقدردشنه ز بی مهری دوران خوردم
بیخیال سحرِ دولت و مرحم شده ام
گور کن, گور مرا پر ز شکستن ها کن
منکه اسطوره ی نا کامی عالم شده ام

زینب دادفر

ایتا................bagheri6298q