یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در خراسان ، صحن دیگر ، کربلایِ دیگر است ..

در خراسان ، صحن دیگر ، کربلایِ دیگر است ..

پنجره فولاد و من ، آری سرای دیگر است ..

قالب شعر غزل ، گفتند ، قاب عاشقیست ..


با سلامی عشق گفتن ، ماجرای دیگر است ..

یا حبیبی ، ای غریبِ شعر هایِ شاعری

شعر در وصفِ شما ، شعرانه های دیگر است ..

گفتم این دل گر ببیند ، گنبدِ خورشید را

تا بیابد رامش ، امّا این جلای دیگر است ..

یا شفیعی ، یا غریبی ، یا حبیبی ، یا رضا

ای امید نا امیدان ، این شفای دیگر است

ضامنی بر قلب ها ، ای ضامنِ تضمینِ من

چون ضمانت میکنی ، جانا وفای دیگر است ..


گفتمت تا نامت آید ، صد بهشت آمد پدید ..

لیک این والا تر است ، آری صفای دیگر است

من زِ عشقت مستم و این نیست رسم عاشقی..

دل در این سینه ، ولی دلدار جای دیگر است ..

در صف هر آرزو‌ ، یک دعوت از سمت شماست

من کجا و مشهدت ، این رد پای دیگر است ...

بین من تا عشق ، فرسخ ها نشسته فاصله

این عدالت نیست ، میدانم جفای دیگر است ..

شاه شاهانی و من ، هستم گدای خانه ات ..

با صدای سکه ای ، اما صدای دیگر است

هر نفس ، در این قفس ، همچون کبوتر بچه ام..

این بهای آسمان ، شاید بهای دیگر است

زهرا امیدی