ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
دیگر رویایی ندارم
و خیابان های ذهنم
همه از تردد تنهایی دلگیرند
زنی
که دست هایش را برای روز مبادا کنار گذاشته
و قلبش را به حراج می گذارد
موهایش را به خیریه می بخشد و
تنهایی اش را زیر پلک هایش چال می کند
دردش واگیر دارد
و تو که روحش را جویده ای
و دست از سر استخوانش بر نمی داری
هرگز نخواهی فهمید
زن هایی که در آشپزخانه می میرند
و در آتش دفن می شوند
و ققنوس وار از خاکستر زاده می شوند
جمعیتی رو به ازدیادند
در ایستگاه قطار منتظر نیامدنم بمان
قطار ها دیگر به ایستگاه ها وفادار نمی مانند!
"روشنک آرامش"
تبعیدم کن
به دورترین نقطه ی قلبت
حکم بده به زنجیرم بکشند
با دست هایت ،
شلاقم بزنند با بوسه هایت ،
به ریسمانم بکش
با تار موهایت ،
اما شکنجه ام نکن
با نبودن هایت!
روشنک_آرامش
چه دوستت دارم لطیفی ست...
وقتی نسیم
هوای بازدم تو را
در اتاق خواب من می دمد
انگار نه انگار شب است
وسط مهمانی نور و شعر
خوابم می برد!
#روشنک_آرامش
شبترین آسمان دنیا اینجاست
وقتی نیستی
هیچ کجای این کره ی جغرافیا
آرام نمی گیرم!
#روشنک_آرامش
دلم تنگ می شود
برای تنها چیزی که از تو می شناسم
دستهایت..!
"روشنک آرامش"
می نوازم
نت های دوری ات را
بر تارهای تیره ی موهایم
موسیقی حزن انگیزیست
نبودنت
این اجرا
آخرین اجرای دل تنگی من است!
برگرد!