یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

باز ها در کوچه ها ؟

باز ها در کوچه ها ؟
ساز ها آوای غاز

گوش ها از پنجره
بادا دراز



بام ها پنچر ز پرچ
کام ها روزانه زرد
ناودان تعلیق خفاش را نشان

اینجا
غزل از خاطراتم ،
پاک

یا
دفتری گم کرده ام

پاداش دهم یابنده را
یاد آور آن گفته ها

رضا شاه شرقی

سر گردان

سر گردان

همیشه
یکی را

بی نام ونشان
دوست داشت

رضا شاه شرقی

در آسمان چشمان

در آسمان چشمان

ستاره ها زمین گیر

دریای آن دو چشمان
لبریز از صدف ها

جنگل شده که مژگان
سد صدف ، موج گیر

وای از صدای چشمک
هم چون صدف به آغاز
دل می برد به آواز


رضا شاه شرقی

بام این دیوار نیست برفی

بام این دیوار
نیست برفی

ترسم ار بالا روم
افتم زمین


جوی آبی رد میشود
آب رنگی با خود می برد

رنگدانه ها
جنس من دارند بخود

از صدای نهر می فهم ،سر چشمه دعوایی بپاست
جمع مردان یا زنان

نا پیدا
آخر کجاست ؟

رد می شوم
رد من ماند بجا


رضا شاه شرقی

عاشق هندسه

عاشق هندسه
زندگی را با زاویه بست !

رضا شاه شرقی

کسی را دوست داشت

کسی را دوست داشت
هنوز به دنیا نبود

نامش لیلی گذاشت

گنجه گشود ،نظامی دید

لیلی ومجنون !
ورق شد

باز ماند کتاب

رضا شاه شرقی

انگار مزایده گناه بود

انگار
مزایده گناه بود
دفتر ها همه سیاه
یکی آمد بی دفتر
غرق روغن
سیاه بود
برنده بود
از اول


رضا شاه شرقی

خوش نویس

خوش نویس

نام خود نوشت

می بالید به منطق

صوری بود

رضا شاه شرقی