یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آتشی شو

آتشی شو
از جنس مرحم
بر جان
یخ زده ام بتاب
مرا بسوزان
که سخت مهتاجم
بار الها....


رضا دهقانی تنها

بار الها به تمنای تو در پروازم

بار الها به تمنای تو در پروازم
که به درگاه تو آرم همه ابرازم

همه دل خوشی هر دو جهانم این است
که تو دریای و من قطره...شدی دم سازم

در دلم دردی نهان است نگفتم به کسی
قصد دارم به تو گویم این رازم


از همان لحضه دیدار ...من و آن یارم
سالهاست که از کردارش پریشان افکارم

با همه وصف زه یارم شکایت دارم
بی مداوای دردم با چه مداوا سازم

آنکه بود دار و نداره دل دیوانه من
من را با حیله و نیرنگ کرد آغازم

بودم آگاه از اول به این آخر کار
ولی بیچاره نموده... که دل آزارم

من خود لایق تنبیه مضاعف هستم
که خود را کرده ام لعنت .. در قلبم

که به هر کس و ناکس دل نبازم
تا که یکتا هست فقط عشق اورا در دلم میسازم

گر میان من و یارم کسی شد مانع
واگذارش به همان که دردهایم هست چاره

من ندارم گله از اینکه غرورم بشکست
چون که فهمیدم از اول به همین میسازم

رضا دهقانی تنها

حریره ابرها را کنار افکن

حریره ابرها را کنار افکن
بیا از دورهای دور
....
از آن سوی رویاها
که من دیریست تنهایم
....
در این پاییزه بی گل
گله عشقی نمی روید به قلبم
....
و من اینجا بهاری را نمیبینم
زمستان است به قلبم
....
من از سرما و طوفان
سخت میترسم
....
شکسته هر گله دیدار
درونه گلدانه قلبم
....
بیا از دورهای دور
که من دیریست تنهایم

رضا دهقانی