یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در نهضت عظیم دو بازویش

در نهضت عظیم دو بازویش
من گریه‌ام گرفته که آخر...
آخر چرا پرنده به دنیا نیامدم؟

چون شیشه‌ای شکسته

چون شیشه‌ای شکسته
پراکنده
بر روی ریگ‌های بیابان‌ها
از من شکسته‌تر کسی آیا هست؟

رضا براهنی

و خداحافظی‌اش...

و خداحافظی‌اش...
آنچنان ...
چلچله‌سان‌ست...
که من ...
می‌خواهم...
دائما ...
باز بگوید که : خداحافظ...
اما نرود.... !


رضا_براهنی

انتظار تو

من
در تمامِ پنجره‌ها
انتظار تو را می‌کشم...

روزی به خواب تو می‌آیم

4w6w_59695637_365111244350080_4368858067345878393_n.jpg

 روزی به خواب تو می‌آیم می‌بینی که من تواَم

و تیمارستانی با صد هزار عاشق هستم

ابرو حواله‌ی دریا کن

و مثل باد گذر کن از شهر پنجره‌های ویران

من در تمام پنجره‌ها انتظار تو را می‌کشم


((رضا براهنی))

نگاه کن!

نگاه کن!
درون خلوت هذیانی شبانه‌ی تو
دو پای نیمه کج از آفتاب می‌آید
دو پای نیمه کج از آفتاب می‌آید
خدای من، همه‌جا روشن است.
و شب، شبانه‌ترین شب،
چو صبح صادق و
صالح شکفته بر آفاق
دو پای نیمه کج از آفتاب می‌آید...

وچشم های او

و چشم‌های او
تاریخ رنگ‌های عمودی‌ست
...
با این همه
آن‌قدر ساده است که چشمانش
جشنی‌ست در ولادت آهوها

انقدر برده بودمت به گذشته

انقدر برده بودمت به گذشته
که انگار دیگر نمی‌شناختمت
هر چیز قاعده‌ای دارد
‏جز عشق
و عشق، انگار تا ابد بی‌قاعده است.