یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آینده نگرانمان می‌کند ،

آینده نگرانمان می‌کند ،
گذشته ما را رها نمی‌کند
و به همین خاطر، سر از حال در نمی‌آوریم ...

همه جاى خانه را ساعت گذاشته بودیم .

همه جاى خانه را ساعت گذاشته بودیم .
با خود فکر مى کردیم هر چقدر بیشتر به ساعت نگاه کنى زمان دیرتر مى گذرد ..
و چه ساده
دیر مى گذشتند ..

خدا رو شکر سوراخش سمت ما نیست.

خدا رو شکر سوراخش سمت ما نیست.

مثل چینی بند زده است دلــــم !

مثل چینی بند زده است دلــــم !

مدتی

  ملایــم تر باش ...


گفتم غمِ تو دارم!

گفتم غمِ تو دارم! به قیافه ی مغرور
و چشم های حق به جانبش می آمد
که باید منتظر باشم، پوزخند بزند و
بگوید غمت سر آید.

چند ثانیه ی بدون جواب که گذشت
آهسته گفت: من هم!!!

نیاز به یک کلمه دارم

نیاز به یک کلمه دارم
کلمه‌اى که مرا از روى زمین بردارد
من مثل ساعتی مریضم
و به دقت درد می کشم
سکوت ، تانکی ست
که برزمین فکرهایم می چرخد و
علامت می گذارد
ازروی همین علامت ها دکتر
نقشه جغرافیایی روحم را روی میز می کشد
و با تاثر دست بر علامت ها می گذارد:
«چه چاله های عمیقی»