یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

گیسو به هم بریزو

گیسو به هم بریزو

جهانی ز هم بپاش!

معشوقه بودن است و

«بریز و بپاش» ها


حسین زحمتکش

*افزوده شد بر دردهایم*

افزوده شد بر دردهایم لاغری ها هم
هر لحظه عاشق تر شدم ٬ این آخری ها هم
از بس که با هر واژه از زیبایی ات گفتم
من را نمی فهمند این لهجه "دری" ها هم
از فارس تا تبریز خاطر خواه داری ... آه
حتی شنیدم تازگی ها بندری ها هم ...
از آن کمند تا کمر شاعر که تنها نه  !
حتی کم آوردند دیگر روسری ها هم
تنها حسود سیب لبهای تو شیطان نیست
من از فرشته ها شنیدم که پری ها هم ...
در وصف تو چیزی نباید گفت وقتی که
لب میگزند از شوق حامد عسکری ها هم.. !
حسین زحمتکش
*افزوده شد بر دردهایم*

رو به روی پنجره دیوار باشد بهتر است

رو به روی پنجره دیوار باشد بهتر است
بین ما این فاصله ، بسیار باشد بهتر است
من به دنبال کسی بودم که دلسوزی کند
همدمم این روزها سیگار باشد بهتر است

من نگفتم آنچه حلاج از تو دید و فاش کرد
سرنوشت " رازداری " ، " دار " باشد بهتر است

خانه ی بیچاره ای که سرنوشتش زلزله است
از همان روز نخست آوار باشد بهتر است


گاه ... نفرت حاصلش عشق است ؛ این را درک کن
گاه اگر از تو دلم بــــیزار باشد ... بهتر است !

شعر از: حسین زحمتکش

ما را اسیر تنگ به دریا سپرد و رفت

ما را اسیر تنگ به دریا سپرد و رفت
آزادمان گذاشت ، ولیکن رهـــا نکرد

#حسین زحمتکش

من این چشمی که رویت را نمیبیند نمی خواهم

من این چشمی که رویت را نمیبیند نمی خواهم
کــه یعقوبی کــه یــوسف را نبیند کورتـر ، بهتـــر

خرابت میڪند چشمان آبادے هر از گاهی

خرابت میڪند چشمان آبادے هر از گاهی
به آتش مے ڪشاند شهر را بادے هر از گاهی

تو شیرینِ هزاران خسرو هم باشے دلم قرص است
ڪه مے افتد به یادت عشق فرهادے هر از گاهی

تو رستم باش و من سهراب، اما خوب میدانم
ڪه مے افتد به پاے صید، صیادے هر از گاهی


تو با من سرگرانے و من از قهر تو غمگینم
ولے شادم به اینڪه با ڪسے شادے هر از گاهی

اگرچه مثل -درختی که خورده صاعقه- ام

اگرچه مثل -درختی که خورده صاعقه- ام
ولی هنوز پر از ساقه است سابقه ام

تو شادی و عقب افتاده سهم گریه ی من
من آمدم به امید "غم" معوقه ام

مدام فکر تو بودم سر نماز و خوشم
که لحظه ای احدی جز تو نیست دغدغه ام!

رفیق نیمه ی راهم! برای من کافیست
همین که چند قدم آمدی به بدرقه ام

هنوز پیرهنم را نشستم این همه سال
که جای بوسه ی تو مانده است بر یقه ام

گیرا تر از چشم تو هم درگیر خواهد شد

گیرا تر از چشم تو هم درگیر خواهد شد

زیبا ترین معشوقه روزی پیر خواهد شد

 

امروز تعبیرم کن اما خاطرت باشد

خوابی که یوسف دیده هم تعبیر خواهد شد

 

مردی که عمری تشنه ی جام محبت بود

یک روز از این نا مهربانی سیر خواهد شد

 

غره مشو این امپراطوری قدرت مند

با حمله ی مشتی مغول تسخیر خواهد شد

 

دستی بجنبان تا که امروز تو زیبا ییست

دستی بجنبان چون که فردا دیر خواهد شد

 

"حسین زحمتکش"