یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

رقصی

رقصی
ممنوعه‌ای
بی‌مهابا میرقصَمت.

حسین_بکتاش

وارثِ کدام رایحه‌ای

وارثِ کدام رایحه‌ای

که دستِ یاس را

میبندی؟


حسین_بکتاش

به عطرها نیازی نیست

به عطرها نیازی نیست

وقتی

بویی از تو نبرده‌اند.


حسین_بکتاش

دو دست برایم کم است،

دو دست
برایم
کم است،
نوازش اقیانوسِ موهایت،
کمِ کم،
دریایی دست میخواهد


حسین بکتاش



موهایت باد را به بازی می‌گیرد

موهایت
باد را به بازی می‌گیرد

وای به حال من.

حسین_بکتاش

شعرم زبانت را می داند

شعرم زبانت را می داند
وقتی
ردیف می شوی.

حسین_بکتاش

از نگاه پرنده

از نگاه پرنده
تو
آنسوی پنجره ای.


حسین_بکتاش

بن بست

بن بست
جمله ای ست
به نقطه رسیده.

حسین_بکتاش