یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چو نامت قبله احساس در شهر بنارَس شد

چو نامت قبله احساس در شهر بنارَس شد
خیالم آمد و در حوزه ی عشقت مُلبس شد

نگاهت کردم و از شدت بیتابیِ چشمم
برایت حدّ خاطرخواهیِ قلبم مشخص شد

هوای روی تو پیچید در دنیایِ معماری
شکوهت گنبد و محراب، لبخندت مُقرنَس شد

طلب کردم تو را در چله ای صدبار. بعد از آن
غم عشقت رفیق دایم این جانِ بی کس شد

برای وصف خوبی های تو روزی غزل گفتم
تمام بیت هایش، بیت نه بیت المُقدس شد


جواد مزنگی

جان من را هم ببر، حتماً به دردت می‌خورد

جان من را هم ببر، حتماً به دردت می‌خورد
نازکی، سیمین‌بدن، آهن به دردت می‌خورد
چشم‌هایم را بیا بردار هر دو مال تو
در بلای آسمان، جوشن به دردت می‌خورد
نازنینا! یاد من را ذره‌ای همراه دار
در سفر یک دانه‌ی سوزن به دردت می‌خورد
در خیالت ذره‌ای از خاطراتم جای ده
گاه‌گاهی دانه‌ای ارزن به دردت می‌خورد
می‌روی حالا که از این خانه قدری صبر کن
«ان یکاد» چشم‌زخم من به دردت می‌خورد


شعر از: جواد مزنگی

حرفِ زیباییِ چشمانِ تو هرجایی شده

حرفِ زیباییِ چشمانِ تو هرجایی شده
شعرِ لیلاها و نقل محفل گلنارها
از تو در طراحی و خلق بناهای عجیب
ایده می گیرند دایم بهترین معمارها

جواد مزنگی

از ماه و ستاره سینه ریزی داری

از ماه و ستاره سینه ریزی داری

بر چهره نگاه تند و تیزی داری


با یک نظر آشوب غزل کن، زیرا

چشمان سیاه شعرخیزی داری


"جواد مزنگی"

نازکن، عیبی ندارد، نازنین تر می شوی

نازکن، عیبی ندارد، نازنین تر می شوی

با غم این روزهای من عجین تر می شوی

آتشی هستی که وقتی گر بگیری در دلی

از دل آتشفشان هم آتشین تر می شوی

لحظه ی لبخند، مانندِ... شبیهِ.... مثل یک...

وای من ... اصلن ولش کن... نقطه چین تر می شوی

خنده وقتی روی لب های تو جا خوش می کند

باز هم از آنچه هستی دلنشین تر می شوی

شیک می پوشی و زیبایی فراوان می شود

بین اول های دنیا اولین تر می شوی

گرچه من با نازِ چشمانِ تو ویران می شوم

ناز کن، عیبی ندارد ، نازنین تر می شوی

جواد_مزنگی‬

صفایِ جانِ پاکت ماندنی تر

صفایِ جانِ پاکت ماندنی تر

تنت با برگِ گل پوشاندنی تر


غزل هایِ نگاهِ آتشین ات

برای عاشقانت خواندنی تر 


جواد مزنگی