یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

سرابِ خواب دیده ام

سرابِ خواب دیده ام
شبیه قلبی از بلور
تمام سایه های من
اشاره میکند به نور

شب از نگاه گرم تو
ترانه ساز میشود
تمام شوق بودنم
حسِ پرواز میشود

طلوع میکنی به صبح
شب به کنار میرود
غروبِ سرخ غم زده
از این دیار میرود

ترانه حقیقی

چنان سرگشته بودم هر شب کش دارِ پاییزی

چنان سرگشته بودم هر شب کش دارِ پاییزی
بریده از خودم،در بندِ عشقِ شمس تبریزی
پریشان حال از این غربت،حوالی غروبِ غم
ندا آمد تو خود عشقی و از اِعجاز لبریزی


ترانه حقیقی

تورو کم دارم

تورو کم دارم
من اینجا میون اینهمه رویا
تورو کم دارم من
اما چیزی باقی نیست به جز ما
با یه فنجون ویه دفتر،یه دنیا تجربه تو ذن
منو آفتاب،منو یادت،تمی از فرداها تو ذهن
بیاد یه موجی و ما رو رد کنه از کابوس هامون
ببره تا آرزوها، برسیم به رویاهامون
دیگه بسته ناامیدی،بریم اون دورا تا اوج
من بشم رنگ سفیدی تو بشو ادامه ی موج
چقدراین روزا خوبه، روزای باتو بودن
روزایی که میشه حتی قطعه شعری هم سرودن


ترانه حقیقی