یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

شکستن قلب

شکستن قلب
تنها عضوی است که در شرع برای آن دیه تعیین نشده است .
پس بی خیال
دل هر کسی رو بشکنی
محکوم به دیه نمی شوی .


بهداد ذاکریان

وقتی هزار صاعقه تندر و رعد و برق

وقتی هزار صاعقه تندر و رعد و برق
رگبار بارش های ممتد در خیابانی
چتری که با تو نیست
و خیس خیس هی می دوی
شاید
در گوشه ای جایی بیابی در امان باشی
دیگر
اما دیر شد
تو کاملا خیسی
در جستجوی جای دیگر باش
یا رعد و برق و صاعقه وقتی که دیگر رفت
باران کمی آرام تر گردید
فرقی ندارد هیچ
شب باشد و یا روزی
تو در حصار این همه درگیر
تنها
بی چتر
خلع سلاح
حالا دو باره یک شروع تازه و از نو
در انتظار لحظه های افتابی
تنها شروع خوب با حسی قشنگ و ناب
لبخند بر لب
ابتدای یک نگاه صبح
مست تماشایی
شش های خود را پر کنی از یک هوای ناز
شعری به وزن عشق بازی های سرمستانه ی پرشور
و بی خیال این همه تردید
و بی خیال ترس های پوچ
و بی خیال خستگی هایی که می ماند
در جسم و جانت گاه گاهی سخت
هی می سرایی
ساده بی الایش و راحت
هم اهنگ احساس نجیب و پاک
و خوب می رقصی
کنار واژه های گرم
در سرزمین عشق.

بهداد ذاکریان

شعرهایم مرا فرا گرفته اند

شعرهایم
مرا فرا گرفته اند
در این دام افتاده ام سالها
لبخند هایم
در قاب عکس های من خشکید
اما هنوز مستانه با نی لبکم ساز می زنم
فرزند این ثانیه های شناورم
دارم به یک تسبم ممتد
به باران نگاهی گرم
به دست های تشنه آغوش
به بوسه های جاری یک رود
بر شانه های خاکی یک شهر
دلگرم می شوم.....


بهداد ذاکریان

بنویس باز بنویس تازه تر و ناز بنویس

بنویس باز بنویس تازه تر و ناز بنویس
بنویس باز بنویس یکسره دلباز بنویس
بنویس با قلم و جوهر جان و دل تنگ
از همه بودن و ماندن دل این راز بنویس
بنویس طعم تبسم بنشیند لب شعر
هرچه خواهی بیا با بوسه ی ممتاز بنویس
بنویس وقت نماز تس و دعاهایت را
لب یک پنجره با نغمه و اواز بنویس
بنویس منتظر ثانیه ها هم ننشین
بای با حال و هوای خوش و دمساز بنویس

بهدادذاکریان