یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

هر سال کنم کاری، یک بازی تکراری

هر سال کنم کاری، یک بازی تکراری
دانم که تو میفهمی این است وفاداری
ما قافیه پردازیم، اسرار عزل سازیم
اینگونه نکن باور، بیهوده نمی توانیم
نوروز و هوایش را،شور و شب ونورش را
آن عشق و شعورش را،تقدیم تو کردم باز
دانم که تو میفهمی این است هواداری
سالت به سلامت یار، کم بود دگر این دیدار
از این که تو هستی خوش، من هم بکنم تکرار
تکرار دعای شاد، از بحر تو ای دلدار.

امید مصلایی

عجب می‌بارد این باران در این روز عزیز و خاص

عجب می‌بارد این باران در این روز عزیز و خاص
خدایا نو کن اینجا را محبت از هوا پیداست
رسید نوروز و باز این دل هوای یار خود کرده
سلامی میکنم شاید که او هم یاد ما کرده
بوود رسمم ز هر آغاز کنم یادت که آغازی
چگونه میشود طی کرد نباشی اول بازی
رها باشی ز هر غصه نبینی غم همه عمرت
سلامت باشی ای جانا خدا قوت،خدا قوت
خداوندا توانی ده که بینم روی ماهش را
مثال شهریارم کن که آخر دید جانش را


امید مصلایی