یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

میﺧﻮاﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ کنم

میﺧﻮاﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ کنم
ﻛﻪ ﺷﻴﻮﻉ ﻛﺮﺩﻩای ﺩﺭ ﺭﮒﻫﺎﻳﻢ
ﭼﻮﻥ اﻳﺪﺯ ﺩﺭ اﻓﺮﻳﻘﺎ،
اﻓﺴﺮدگی ﺩﺭ ﻏﺮﺏ...

الیاس علوی

لحظاتی هست استخوان‌های اشیا می‌پوسد

لحظاتی هست

استخوان‌های اشیا می‌پوسد

و فرسودگی از در و دیوار می‌بارد

لحظاتی هست

نه آواز گنجشک «حمل»

نه صدایی صمیمی از آن طرف سیم

و نه نگاه مادر در قاب

قانعت نمی‌کند

زندگی قانعت نمی‌کند

و تو به اندکی مرگ احتیاج داری

الیاس علوی

امید گاهی به خانۀ ما می‌آید

امید گاهی به خانۀ ما می‌آید
به خنده‌اش بیدار می‌شویم
دورش می‌نشینیم
و چای سبز می‌نوشیم

امید دستان لطیفش را روی سرمان می‌کشد
و دلداری می‌دهد
به‌خاطر مرگ پدر
سل مادر
سرمای بیرون دریچه

امید چون آهنگی آرام ما را آرام می‌کند
اما پریشان است هنگام رفتن
پاهایش ناتوان
نفسش می‌گیرد
دردهامان را با خود می‌برد
«به امید دیدار»
به رسم همیشه می‌گوید
در آستانهء در

امید گاهی به خانۀ ما می‌آید

امید چون آهنگی آرام ما را آرام می‌کند

امید گاهی به خانۀ ما می‌آید
به خنده‌اش بیدار می‌شویم
دورش می‌نشینیم
و چای سبز می‌نوشیم

امید دستان لطیفش را روی سرمان می‌کشد
و دلداری می‌دهد
به‌خاطر مرگ پدر
سل مادر
سرمای بیرون دریچه

امید چون آهنگی آرام ما را آرام می‌کند
اما پریشان است هنگام رفتن
پاهایش ناتوان
نفسش می‌گیرد
دردهامان را با خود می‌برد
«به امید دیدار»
به رسم همیشه می‌گوید
در آستانهء در

امید گاهی به خانۀ ما می‌آید

کاکا از چاه که آب می کشی

کاکا از چاه که آب می کشی
چای که دم می کنی
مزه ی خون نمی دهد؟

خدا وقتی گونه‌های تو را می‌تراشید

خدا وقتی گونه‌های تو را می‌تراشید

لب‌های تو را می‌بافت

پاهای تو را بنا می‌کرد

دست‌هایش نمی‌لرزید ؟



الیاس علوی

از بهار تقویم می‌ ماند

از بهار تقویم می‌ ماند
از مـــــــــــــــــــــــــــــن
استخــــوان‌ هایی که
تو را دوست داشتنـــد

.......... الیاس علوی