ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
الهی راه خوشبختی ، نشان ده
به قلبم نور ایمان و امان ده
شدم وابستهات ، یاری نمایم
تو آگاهی و روحِ خوشگمان ده
احسان آریاپور
امشب ، تو بیا ، به خواب این دیوانه
پر کن شبش از شمع و گُل و پروانه
دیدار رخ قشنگت ، ای زیبارو
دارد چه بهاری که شود افسانه
احسان آریاپور
خداوندا تویی ، پروردگارم
بمان با من که بیتو ، بیقرارم
بده نعمت زیاده ، تا کنم شکر
منوّر کن تمام روزگارم
احسان آریاپور
بزن مطرب ، سرودی تازه سر کن
نگاهم با نوایت ، خیس و تر کن
دل من در هوای نسترنهاست
برایش شعر نابی را ز بر کن
احسان آریاپور
زیباتر از آنی که تو را شعر کنم
مست از مِیِ عشقت شوم و زار زنم
هرکس اگر از بنده بپرسد ، گویم :
او بت شده بود ، من ولی بتشکنم !
احسان آریاپور
آن شب که به معراج رساندی من را
بر تخت وصال خود نشاندی من را
چون صاعقه ، ناگهان زدی بر قلبم
از خلوت خود ، به خود کشاندی من را
احسان آریاپور