نازار دلی را که تو جانش باشی

نازار دلی را که تو جانش باشی

معشوقه پیدا و نهانش باشی

زان می ترسم که از دل آزردن تو

دل خون شود و تو در میانش باشی

- ابوسعید ابوالخیر"

جانا من و تو نمونه پرگاریم

جانا من و تو نمونه پرگاریم
سر گر چه دو کرده‌ایم یک تن داریم

بر نقطه روانیم کنون چون پرگار
در آخر کار سر بهم باز آریم

ابوسعید ابوالخیر

شاهی‌طلبی برو گدای همه باش

شاهی‌طلبی برو گدای همه باش
بیگانه زخویش و آشنای همه باش

خواهی که ترا چو تاج بر سر دارند
دست همه گیر و خاک پای همه باش

#ابوسعید_ابوالخیر

القصه پیِ شکست ما بسته صفی

القصه پیِ شکست ما بسته صفی
مرگ از طرفی و زندگی از طرفی!

ابوسعید ابوالخیر

آتش بدو دست خویش بر خرمن خویش

آتش بدو دست خویش بر خرمن خویش
چون خود زده ام چه نالم از دشمن خویش

کس دشمن من نیست ، منم دشمن خویش
ای وای من و دست من و دامن خویش

ابوالسعید ابوالخیر

یا رب نظری بر من سرگردان کن

توبه کردم که دگر باده پرستی نکنم

توبه کردم که دگر باده پرستی نکنم
می ننوشم،
نکشم عربده،
مستی نکنم
مست بودم که چنین توبه مستی کردم
عهد بستم که دگر توبه زمستی نکنم ...

"ابوسعید ابوالخیر"

ای بار خدا به حق هستی

ای بار خدا به حق هستی

شش چیز مرا مدد فرستی

ایمان و امان و تن درستی

فتح و فرج و فراخ دستی