یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تا شدم آزاد ز بند دو جهان دلشادم

تا شدم آزاد ز بند دو جهان دلشادم
آمد انفاس روح القدس بر امدادم

نقطه ای بودم بر دایره پرگار وجود
آتش طور بیفتاد به جانم ورسید بر دادم

گِلم از روز نخست آغشته نمودند به مهر
دور فلکم معنی آن کرد چنین که ناشادم


آدمی بر هوسش کرد هبوط از رضوان برین
کی پدر داشت مراو را جدا از بنیادم

ساکن خرابات مغان بودم بر بام زمان
مجمع عشق آورد مرا بر خانه دل و کرد آبادم

آهی آهسته بخوان بحر طویل شوردگیت
نشنوند مرغان ملکوت و دهند بر بادم

عبدالمجید پرهیز کار

رخ ماهت ز ما پنهان نمودی

رخ ماهت ز ما پنهان نمودی
مرا چون کعبه سرگردان نمودی

ز زلف و عارض و رخسار و قدت
مرا چون کفر و چون ایمان نمودی


تو را ناز از سَرِ لطف و روانی
مرا چون جان و دل شادان نمودی

مهدی سلمانی