یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آنچه بودش و نبودش چه معمایی بود

آنچه بودش و نبودش چه معمایی بود
بی گمان دیدم اش از عمق به بالا افتاد
انفجاری به زمین
که ز مین یا که ز باروت نبود

لرزه از پیش و ز پس در جریان
ترک افکند به جان نان ایمان.


و تکاند از سر ایوان وجود
حسن یوسف ها را
بشکاند آینه فردا را
سقف هر خانه بشد غرق سجود

در هجوم امواج
همگان تا به شعاعی مبهم
گیج و مبهوت بردند از یاد
هر چه که بود و نبود

گلنار معینی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد