ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
هرچند زبانم الکن و طبعم نزارتر است
مارا هوای شعر و غزل، باز در سر است
چون شیشهی دوات سخن ها نهفته ایم
با کلک طبع و شعر، سیه قلب دفتر است
جز دفتر سپید که دلش از غمم گرفت
من را نه همدم و محرم نه یار همنظر است
زخم زبان دوستان، اقوام و خاندان
بدتر ز زخم دشنه و پیکان و خنجر است
هرچند که زخم خورده ایم، با عشق زنده ایم
آدم بدون عشق و جنون، نخل بی سر است
در مَحکم ریا که صداقت گناه شد
سودای عشق و عاشقی، جرمی گرانتر است
افسانه گشت نیکی و احسان و صدق خلق
جرثومه ریا به هر بوم و هر بر است
از بس که آه میکشم از صبح تا به شب
احوال آینه ها ز دستم مکدر است
در خانه ام غریبم و دنیای من حزین
ما را هوای خانه و دنیای دیگر است
احسان حوت میردوستی