یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تو را ساختم

تو را ساختم
با خونِ دل
با چنگ و دندان
با آه و سوز و اشک
و اکنون
به تماشایت نشسته ام
تو از آنچیزی که می پنداشتم
سخت تر بودی
دوام اوردی زخم ها را
پاییز ها را
تنهایی شب های بلند یلدا را
و اکنون سزاوار بهاری
سبز بمان تا سبز شدن
روزها و شب هایت مبارک


یگانه نجفی

یکی شبیه تو باید که شاعرش باشم

یکی شبیه تو باید که شاعرش باشم
و کاشکی بتوانم معاصرش باشم

یکی شبیه تو باید خدای من باشد
و من پِیَمبر در حالِ حاضرش باشم

یکی که شعر بفهمد بلور چشمانش
که مطلع غزل و حرف آخرش باشم


یکی شبیه تو باشد کنار لبخندم ..
دلیل دلخوشی و امنِ خاطرش باشم

جوان شوم‌ بسرایم‌ برای تنهائیش
خدا کند بپذیرد مجاورش باشم

محمدحسین ناطقی