ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
تو را ساختم
با خونِ دل
با چنگ و دندان
با آه و سوز و اشک
و اکنون
به تماشایت نشسته ام
تو از آنچیزی که می پنداشتم
سخت تر بودی
دوام اوردی زخم ها را
پاییز ها را
تنهایی شب های بلند یلدا را
و اکنون سزاوار بهاری
سبز بمان تا سبز شدن
روزها و شب هایت مبارک
یگانه نجفی
یکی شبیه تو باید که شاعرش باشم
و کاشکی بتوانم معاصرش باشم
یکی شبیه تو باید خدای من باشد
و من پِیَمبر در حالِ حاضرش باشم
یکی که شعر بفهمد بلور چشمانش
که مطلع غزل و حرف آخرش باشم
یکی شبیه تو باشد کنار لبخندم ..
دلیل دلخوشی و امنِ خاطرش باشم
جوان شوم بسرایم برای تنهائیش
خدا کند بپذیرد مجاورش باشم
محمدحسین ناطقی