یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

بیا جانا شبی دل را با ما صفا ده

بیا جانا شبی دل را با ما صفا ده
دل ما را به صیدش آب طلا ده

دل ما عمری است پژمرده مرده
خدا را امشبی تا صبح حیا ده

کنیز پیرمردیست مال دنیا
بیا یارا نگارا دیده ام جام بلا ده

حدیث عشق باشد یک امشب
دل غمدیده را پایان صد جفا ده

نمی‌گویم که با ما آخرت کن
ولی امشب دلم را سوی خدا ده

به صد برگ و حدیث رفتن عشق
حدیث گفتن و هم گفتنم شرم دلا ده

به هر خطی که هستی می پرست باش
که با می هستی ام را یارب جلا ده

بگو با ما که از رندی کدام است
که درد اندرون ما را دردی چه ها ده

نمی‌ارزه که دنیا پا بگیرد داد بیداد
دلا خو کن به خونابه به خونابه بها ده

در این زندان تنت را محترم دان
بیا دراین قفس دل ما را وفا ده

حدیث آخرت بس با ما قرین است
بیا با ما رازش بگو آن را به ما ده

نمی‌آیی شبی با ما بسازی
چگونه سوختن ساختن بر آشنا ده

بگو بر ما که عمری سوخته مانیم
حدیث راه عشق بر پیر مغا ده

بگو بر ما که ما خودشیفتگانیم
دمی بر ما شیفتگان کهنه سرا ده

نمی‌خواهی بیایی پس نیاید
نوش دارو شو و درمان به ما ده

حدیث عشق تو آمد به گوشم
بگو هرگز میا درد دریا را دوا ده


سیاوش دریابار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد