یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آن شب که زد به دل کولاک برنگشت

آن شب که زد به دل کولاک برنگشت
آری دلم از آن شب غمناک برنگشت

من باورم این است جهان قصه ای بیش نیست
صد آسمان رسید ،ولی یک خاک برنگشت

حتی همان دیوانه ای که با یقین می رفت
هرگز به این جماعت شکاک برنگشت


هرکس به این حجله دنیا قدم‌گذاشت
دیگر به سمت خانه خویش پاک برنگشت

جایی قشنگ تر است شاید آن ور دنیا
هرتشنه ای که رفته است هلاک برنگشت

آری پرنده ای که رفت از قفس ،رفت
بادی که برد آن همه خاشاک برنگشت

حسین وصال پور

مرا خدایی هست و دیگر هیچ

مرا خدایی هست و دیگر هیچ

ندانم کیست و او هست و دیگر هیچ

در کشاکش زمانه به کرات آتشم زدند

او خدای آتش به گلستانم هست و دیگر هیچ

بشنو  و بنگر  رفیق خرده گیر بی پندار

باز خدا  هست و زمان هست و دیگر هیچ

مهدی سمرقندی