یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

رفاقت ها

رفاقت ها
به
جمعیت
بچه قورباغه ها
می مانند
و
تا فصل
فصل
بهار
یکی
و
دو تاشان
می مانند
و
دور از
برکه
تنها
صدای
قور قورشان
به تو
می رسد

پرشنگ بابایی

به زیر انبساط طاق آفتابگردان‌ها

به زیر انبساط طاق آفتابگردان‌ها
آن‌گاه که بادِ سبز
بیرون می‌کِشد ریشه‌های تلخ مرا
می‌خواهم
جوهر رویای تو در من راه برود
تا ضرباهنگ واژگانم از دست نرود

بر سر شاخسار
می‌خواهد که جغدی
طرح خصم‌اش را بریزد بر گلابتون ماه
آن‌گاه
که سپیدی‌های دشوار و عصب‌های آزاد
گرفتار ضربتِ مَرکبِ موحشِ باد تیره‌اند
اما نه به زیر انبساط طاق آفتابگردان‌ها
که تو داری تنزیب همه‌ی راه‌ها
و پادزهر پیکر غزال‌ها را
آن‌جا که سیب
بر زمین نمی‌افتد از شبیخون کِرم
و من هم‌چنان
جوهر رویاهایم را بیرون می‌کشم
از آرامش مینیاتوری لب‌هایت.

حسین صداقتی

تویی صیاد دام افکن منم ان صید وآهویت

تویی صیاد دام افکن منم ان صید وآهویت
که می افتم به میل خویش به دام جعد گیسویت
بیا وباز پایم را گرفتار کمندت کن
که این صیدِ بلاتکلیف نشسته برسرکویت
ویا اصلا بیا بگذارروی دست دستت را
گریزان ازهمه دنیا خودم را میبرم سویت
به جانم میخرم آخر تمام غصه هایت را
همان وقتی که می‌افتد خمی برطاق ابرویت
تویی صیاد اما من به بندت مبتلا هستم
اگر هم بند بگشایی منم همواره پیجویت

علی امیرزاده

تـو آقـایـی پنـاهـی بـی نیازی

تـو آقـایـی پنـاهـی بـی نیازی
خـدایـا تکیه گاه و چاره سازی
تـویـی اول تـویـی آخـر خدایا
تویی باطـن تویی ظاهر خدایا
سمیع و هم بصیرو هم غفوری
رحیـم و غـافـر و یارب شکوری
تویی فـرمانـروا ای بـر گـزیده
رحیـم و مهـربـان بـر آفـریـده

سلیمان ابوالقاسمی

عشق یعنی غمی ب وسعت آن جهان تو

عشق یعنی غمی ب وسعت آن جهان تو
در گیر و دار آن خاطره های بی نشان تو

در پیچ و تاب آن کافه های شلوغ شهر
در زل زدن به ان قهوه‌ی ته فنجان تو


محمد شاه حسینی

زمستان رو بـــــه پایان و بهاری پیش رو داریم

زمستان رو بـــــه پایان و بهاری پیش رو داریم
و بعد از لیـــــلِ دلتنگی نهاری پیش رو داریم

نترس از حرف شاه و شیب کم کـن از درونت ریب
یقیــــن دارم بهـــــارِ خوشگواری پیش رو داریم

تـــــو کــه از بند شب رستی بیا در کاسهٔ هستی
بنوشیم از سرِ مستی ، خمـــــاری پیش رو داریم

بیــــا تـــــا حجلـــــه بندـم از نهال سبـز بیداری
که بـــــر شاخه بـه باغ دل هزاری پیش رو داریم

سحــر آمد خـــدای ما ، دگـــــرگون شد هوای ما
صدایِ پــــایِ آبِ جـــــویباری پیش رو داریم

نمانـــــد از روز بـد یـــادی شکوفه زد گلِ شادی
خــــدا داند در این وادی چه کاری پیش رو داریم

بخوان بر شاخه ؛ ای بلبل که برخیزد ز جایش گل
و آبِ چشمه زنـــد غلغل ، بهاری پیش رو داریم...


مهرداد خردمند