یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

به چشم‌هایت نگاه می‌کنم

به چشم‌هایت نگاه می‌کنم
در دریای خروشان و مواج تو غرق می‌شوم
دیدنی‌ها به رنگ آسمان می‌شوند
زنبق‌های آبی با اشتیاق می‌رقصند
پروانه‌های مورفو‌ در هوا بال می‌زنند
انگشتانم مسکن پاهای کوچک و ظریف‌شان می‌شود
گردنبند فیروزه‌ام این آبی هماهنگ را تکمیل می‌کند
دامن پرچین بلندم‌ زمین را به طراوت نگاه نیل‌فام چشمان‌ تو قسم می‌دهد
رایحه‌ی تازگی و پاکی فضا را سرشار می‌کند
سقف آسمان به ملاحت چشمان تو هنرمندانه می‌شود
به تماشایی شب‌ پرستاره
به زیبایی ماه آبی
به قشنگی دیوارکوب‌های میناکاری
چشمان تو غوغا به پا می‌کنند
کبوترها پروازکنان به صحن عشق رنگ می‌پاشند
موج های سنگین توان فرسا از راه می‌رسند
صخره‌های قلب من بی‌تحمل‌اند
تسلیم می‌شوند
چشم‌هایت می‌خندند
لبخند می‌زنم
جهان آبی می‌شود


مریم عسگری

قسم به قلم خورد، دادار، یعنی که

قسم به قلم خورد، دادار، یعنی که
به جز به داد ننویسی به قلم، ای یار
چو بیداد و جور، خون خلق ریزد
زخامه ات، جای رنگ، خون بچکد این بار
شرف به زر چو فروشند قلم به مزدوران
شرف به جای مرکب بیفشانی از خودکار
جزای چنین نویسنده ای چونان باشد
که قسم به خامه اش خورد حضرت دادار.

سید قاسم موسوی