یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

بر خیز و بیا که هم ریشه جهان برفت

بر خیز و بیا که هم ریشه جهان برفت
در فکر تو هستم و اندیشه توان برفت
لاله به گل رسیدم  نرگس به هر دمن
آن یار غم دیده من هم ز جان برفت
ام اس گرفته بود و از دست دیگران
غم در دل من نشاند او پرکشان برفت
جانم فدای او شود که هدیه می دهم
این جان فدای اوست از بینمان برفت
ازحزن و اندوهش آگاهم دلی مهربان
با من شفیق  بود و او با کاروان برفت
من چشم در راه او هستم و ببینمش
ماه ایست که او از این کهکشان برفت
در کارگاه صنعت اندیشه خسته گشت
من در فنا گشتم و او با چسان برفت
مادام که من نمرده ام  و عاشقی کنم
هرصبح و شام  بیا اواز بام مان برفت
ازعشق اوست که جعفری زنده میشود
من خودسپیده گشته ام یارمان برفت


علی جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد