یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

غم پرده ای شد بر چشم زیبای تن

غم پرده ای شد بر چشم زیبای تن
ناراحتی موج میزد در زیبایی تن
روشن ساختم چشم سوم در ذهن
بر دیده ام در رفت و آمد بود وطن
چه عاملی شد سبب غم هم نوع من
جذر و مد داشت در این دریای جان
بالا و پایین داشت روح در جنگ روان
روح ضربه های تکنیکی خورد از تن

جنگ شد و خون ریخت بر این زمین
دگر نمیشد بازگشت داد عقب زمان
نوشت از این داستان نویسنده رمان
عاشقانه نبود همه چیز اینجا در زمان
عقب گرد انداخت زخم ها بر این تن
سوختیم و ساختیم فقط برای جان

عرفان برقک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد