یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

شک به دلم نِشسته وُ آینه ای به روبرو

شک به دلم نِشسته وُ آینه ای به روبرو
چند سوال مبهم و می گذرم ز کوی او

هیچ نگفته ام که در روز و شبم نهفته غم
حاصل آن به روح من گشته کمی بگو مگو

بی تو عبور کرده غم از همه ی خیال ها
از سر ِ عشق ِ من گذر کرده همیشه آب ِ رو

شاهد حس و حال من بوده رقیب هم نفس
چشم به خون نِشسته با یک دل ِ گرم ِ گفتگو

شب چو سر‌آمد، از افق‌صبح به‌چشم من نشست
برده مرا کشان‌کشان یک‌سره سوی بوی مو

قلب پُر از جراحتم شاهد مدعای من
بی تو همیشه مبهمم ، با تو چو باده در سبو

فریما محمودی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد