یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

و ناگهان باد وزید و در جهان غوغا شد

و ناگهان باد وزید و در جهان غوغا شد
پنجره‌ها باز شدند
پرده‌ها پیچ و تاب خوردند
موها پریشان شدند
شاخه‌های درختان به نجوا درآمدند
برگ‌ها رقصیدند

شالیزارها
گلزارها
سبزه‌زارها
گندمزازها
موج برداشتند
آب‌ها متلاطم شدند
ابرها حرکت کردند تا ببارند


و این همه
در استقبال مسافران باد بود؛
قاصدک‌ها...
که ارمغان آوردند
برای شاعر کلمه‌ها را...
برای نقاش رنگ‌ها را...
و برای نوازنده نت‌ها را...
آن‌گاه
شعری از باد و
رنگی از باد و
آهنگی از باد
وزید و وزید و وزید
تا غوغای جهان به اوج رسید
و غوغای جهان آغاز این شاعرانه بود

شبنم حکیم هاشمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد