یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آسمان از یاد چشمان تو بارانی شدست

آسمان از یاد چشمان تو بارانی شدست
شاید او هم مثل من دلتنگ دیدار تو است
شاید او هم مثل من باور ندارد رفته ای
با تن خیس خود هر شب او صدایت میکند
من جنونت را به ابر دادم هوا باران گرفت
زیر رگبار تنت من خیس ایمان میشوم
با من از تاریکیه موی پریشانت مگو
با تو من عاشق ترین دیوانه ی شهر میشوم
پیچ و تاب شال سبزت کوچه باغی آشناست
ترکمن بانوی مشکین چشم هر شعر و خیال
با من از صحرای گرم هرم آغوشت مگو
من سرابی از تو را هر شب به بالین میبرم
یال اسبان خیالت یکه تازی میکند
زیر رگباری که طعمه خیس لب های تو داشت
با من از بی رحمیه زندان چشمانت مگو
من به زنجیر نگاهت سالهاست خو کرده ام

نیما ولی زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد