یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چون‌ موج پریشانم و از خویش برستم

چون‌ موج پریشانم و از خویش برستم
من منتظر ساحلی از عشق نشستم

افسوس دلم باز که در بند رهایی ست!
از حجم قفس تنگ, دگرباره گسستم

چون سرخی سیبی ست معمای تو عاشق
بر پا شده آشوب دلم را به تو بستم


آشوب ملیحی ست, به دل ولوله برپاست
چون دانه ی اسپند که از داغ تو جَستم

امروز معاد است, که از خواب تو خیزم
کز محشر کبرای تو ای دوست چه مستم

مصطفی ملکی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد