یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آن دم که تو را دیدم

آن دم که تو را دیدم
ایستاد زمان از کار
این حقیقتی روشن
بود به احترام انگار
در چشم تو گمگشتم
سرگشته و حیرانم
محکم بتپد قلبم
انگار نیم هوشیار
یک سیلی بزن جانم
تا هوش به سر آید
هرچند ندارم دوست
از خواب شوم بیدار
عشقم به دلت مبهم
عشقت به دلم فانوس
گر نور رود ظلمت
آن لحظه منم بیمار
این جاده‌ی عمر من
بی تو گذرش بی جان
با مرده چه فرق دارد
آن کس که ندارد یار

حسین توفیق

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد