ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
سایه در سایه نماند و کوچ کرد
نقشه های حاسدان را پوچ کرد
رفت, از پیش عزیزان, این عزیز
او به خورشید متصل شدکوچ کرد
از برای شاعران, همسایه بود
آری بهر آن عزیزان, سایه بود
او برای شاعران, یک دلخوشی
هم برای دیگران, همسایه بود
سایه آری با همه, بی کینه بود
مهر آنان در دل و در سینه بود
بود اما که چه فایده, کوچ کرد
دوستیِ او بهـر ما, دیرینه بود
سایه پیش سایه ها رفتش بهشت
عطر و مروارید بود او, هرچه کشت
با غـزل هایش چه زیبــــا و متین
رفت بهشت, با آنها شد همنشین
سلیمان بوکانی حیق