یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آسمان ابری بود برفها میبارید

آسمان ابری بود برفها میبارید
روی برگ درختان
زمهریر و برف کوچاند مرغابی را
آسمان ابری بود...
پدرم پارو در دست فکر فردا میکرد
که چه باید بکند

بچه ها پشت پنجره‌ها فکر بازی بودند
فکر آدم برفی
فکر تونلهای پر ز شادی هاشان
برفها میبارید...


مهدی قمری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد