یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

مدت هاست

مدت هاست
کزین اقیانوس دلم امواجی سهمگین می خروشد
مدت هاست
بر این طوفان دلم گردبادی وحشتناک می چرخد
در انتظار تلنگر
در آن سوی ناشناخته
کلمات وصف ناپذیرند
مرا دیوانه خطاب نکن
من دیوانه نیستم
من نظمی از بی نظمی این خنیای طبیعت وحشی ام
من گوشه نشین این خلوتگاه خروشانم
اتفاقی پدیدار شو
ببار و این طبیعت را درمان کن
مرا عصیان کن
مرا بشکن و از نو بساز
چرا که من نیازمند آفتابم
مرا آرام ساز و خورشید تازه ای عطا کن
چرا که من خودِ هیچم

رضا فریدونی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد