یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

می کشم بر شانه هایم غربت ِاندوه را

می کشم بر شانه هایم غربت ِاندوه را
غربتِ اندوهِ بی مانند ِهمچون کوه را

شانه هایم زیر این بیداد کم می آورند
کاش می شد کوه باشم این غم ِ بشکوه را

کاش دست مهربانی می زدود از روی لطف
لایه لایه دردهایِ مبهم ِانبوه را


کاشکی دریادلی با ما روایت کرده بود
درد های بی شمار ِشاعری نستوه را

دردهایی چون خوره خونِ غزل را می خورّد
کاش می شد باز گویم دردهای روح را …!


یدالله گودرزی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد