ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
اولین گلی که بدون بهار آمده بود
همانقدر تنها بود
که من...
تمام زندگی ام پشت سرم است.
تمامش را می بینم
شکلش را و حرکات آرامش را که مرا تا اینجا کشانده اند می بینم.
مطلب کمی می شود درباره اش گفت: بازی باخته ای است، فقط همین...
ژان پل سارتر
هنوز هم که هنوز است
هر بار که نامت را
از زبانی می شنوم
فرو می ریزم...
غریبه نیستی با من!
چه نسبتی بالاتر از این
که خون تو
در رگِ شعرهای من جاریست؟!
#طاهره_اباذری_هریس
در روزهای آخر اسفند،
کوچ بنفشههای مهاجر زیباست …
در نیم روز روشن اسفند،
وقتی بنفشهها را از سایههای سرد،
در اطلس شمیم بهاران
با خاک و ریشه
میهن سیارشان
در جعبههای کوچک چوبی
در گوشه خیابان میآورند؛
جوی هزار زمزمه در من میجوشد
ای کاش … ای کاش …
آدمی وطنش را مثل بنفشهها
در جعبههای خاک،
یک روز میتوانست
همراه خویش ببرد …
هر کجا که خواست،
در روشنای باران،
در آفتاب پاک …
حال من
به احوال پرسی تو بستگی دارد!
تو اگر حالم را بپرسی مگر میشود بگویم بدم؟!
اصلا مگر میشود تو باشی و من خوب نباشم؟!
تو فقط باش... ♡
من اثبات میکنم که بدی در دنیا وجود ندارد...
مشکل دید و بازدید عید از خیلی قدیما بوده، اونجا که کلیم کاشانی سروده:
.
.
.
.
.
.
"جهان را آزمودم؛ تلخ و شیرین، بیم و امّیدش
نیرزد عشرت عیدش به رنج دید و وادیدش"
میپرم روی دوچرخه
رکاب میزنم
جز باد
کسی تحمل این اشکها را ندارد
سارا محمدیاردهالی