ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
همه چیز خنده دار بود....
داشتن تو...
بودن من..
ماندن ما...
رفتن تو...
رفتن من...
این همه آه....
گاهی از این همه خنده
گریه ام میگیرد...!!!
یک زندگی کم است!
برای انکه
تمام شکل های دوستت دارم را
با تو در میان بگذارم....
بعد از تو
همگی به هم ریختهایم
من
خانه
و پستچی که
نامههای خالی میآورد
و بویِ تو را
در این حوالی نمیشنود ...
شمع
صورتت را روشن می کند
گل سرخی در نگاهم می وزد
که بوی ماه می دهد
عشق
دریای شبانه ای می شود
که نوازش هایمان را
به ساحل می ریزد
در خطی از سفیدی
که تاریکی را از تاریکی
جدا می کند
تو را می خوانم
نفس هایت عمیق تر می شود
و تو آهسته
در سکوت من پایین می آیی
و چون رودی از آب های جوان
درخاک من حاری می شوی
من تو را
با تمام دهان های تشنگی
می نوشم
لب هامان در تاریکی
عباراتی می شوند
که می خواهند
به هیچ کجا نرسند
من لبالب از غریزه ی پروانه گی
تو عطر بالغ صحرایی
و ماه در چشم هایت
آبستن یک رویا می شود
پرویزصادقی