ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
بغلم کن که هوا سوز فراوان دارد
بدن یخ زده ام حال پریشان دارد
مثل بیدی تنم از سوز هوا می لرزد
امشب آغوش پر از مهر تو مهمان دارد
بغلم کن که در آغوش تو راحت باشم
روح سرگشته ی من میل به طغیان دارد
لحظه ای از من اگر دور شوی می میرم
بی تو این زندگی اصلاً مگر امکان دارد؟
آذر انگار کمی خسته شده از پاییز
مژده ی آمدن فصل زمستان دارد
مثل آذر که در آغوش زمستان گم شد
بغلم کن که هوا سوز فراوان دارد …