یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

کاش تو رو به روی من نشسته بودی

کاش تو رو به روی من نشسته بودی
و از زوال و پایان جهان می‌گفتی
و اگر حوصله بود در غروب‌های نابه‌کار جمعه
فال قهوه می‌گرفتیم . چه آسان بودیم و
آب را گاهی در تاریکی از کوزه می‌نوشیدیم
و گاهی کلماتی در دست‌های ما برف می‌شد
و روز ما را به شب پیوند می‌زد .
بوی نم و نیستی و غصه و بیماری
با لطف کلام تو می‌مُرد .

کاش تو در این غروب جمعه بودی...
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد