یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

ای با خبر از سِر غیب

ای با خبر از سِر غیب
از سلسله وجود خود
مرا محک مزن
پشت پرده ها غوغایست
یک پشت پرده نشین من
همدلم کن آینه الهی
فقیرم از درک معانی
تا آرام و کودکانه
دعایی نجوا کنم
خدایا ، خدایا ، ...
پوشاننده عیوب
پرده ها را از رویمان بالا مزن


نازی سبزواری جوزانی

به خیالی

به خیالی لحظه در بند کردم
مکاشفه به عمل آمد
تتمه پر زحرارت خوراک
در رویا بین جز این افعال نیست
خنده بر آورد ملک
حاضر جوابیت بر اهل ما
جز تحریر درک معانی نیست


نازی سبزواری جوزانی

خط به خط نوشتم و

خط به خط نوشتم و
بر شمردم از کارهای خویش
که آن کاشتم آفت بود
یا که بذری برای خویش
( گندم) برای دیگران چه داشت ؟
نانی در تنور نانوایی ؟
که آن هم بود برای خویش

نازی سبزواری جوزانی