ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
حمایت از زنان توی فرهنگ خودشون اینجوریه که مادر بودن بر هرچیزی ارجحیت داره،
اما حمایت از زنان ایرانی اینجوریه که میگن شما باید لخت بشید ،هرزگی کنید و سگ نگه دارید.....
ﺍﺯ ﮔﺮﻩﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺷﻤﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﻠﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ،
ﺩﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪﻡ،
ﮔِﺮِهی ﺑﻪ ﻧﺎﻓﻢ ﺯﺩﻧﺪ، ﮐﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ
ﮔﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻢ!
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﺮﻩ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺑﺪﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ...
ﺷﺎﯾﺪ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻩﻫﺎﺳﺖ!
ﺑﺎ
ﺧﻮﺷﺒﯿﻨﯽ ﻭ ﺻﺒﺮ، ﻫﺮ ﮔﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﻧﮕﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺮﻩ ﺑﻌﺪﯼ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ
ﺷﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺭﻗﻢ ﺯﺩﻩ ﺩﺍﺭﻡ...
ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺮﺳﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﮔﺮﻩ ﻓﺮﺷﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﺒﺎﻓﻢ...
ﻓﺮﺷﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﻖ ﻫﺴﺘﯽ ﻧﻘﺸﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﻓﺘﻨﺶ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﻩ...
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺩﯾﺪﻩ ﻭ ﻣﻦ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ
ﺷﮑﺮﮔﺰﺍﺭﻡ...
بیا یک دلِ سیر زندگی کنیم.
بیا سخت نگیریم به دنیا، به خودمان، به آدمها...
بیا
هر صبح که بیدار شدیم؛ بدون پیشبینیِ اتفاقات روزمره، حالمان خوب باشد و
از تجربههای تازه نترسیم. ما آمدهایم بچشیم، مزه مزه کنیم و فرق میان خوب
و بد را بفهمیم. چطور آسایش زیر دندانمان مزه کند وقتی سختی ندیدهایم و
چطور شادمانی و فراغت به وجودمان بچسبد وقتی طعم تلخی و غصه را نچشیدهایم؟
همانقدر
که در جهان لحظات خوب هست؛ لحظات بد هم وجود دارد و همانقدر که تفاهم
هست؛ تفاوت و ناسازگاری هم هست. همانقدر که در جهان خرگوش هست، بیشهای
هست برای جست و خیز و لذت بردن و به همان نسبت هم شیری هست برای دریدن و
شکار کردن.
ما آمدهایم که خوشی و ناخوشی را توامان تجربه کنیم و یاد بگیریم در هرحال و شرایطی، فرکانس وجودیمان، مثبت بماند.
در
این عرصهی غیرقابل پیشبینی، مهمترین مسئله این است که یک دلِ سیر زندگی
کنیم، خوشیها را در آغوش بکشیم، ناخوشیها را کنار بزنیم و قدردانِ چیزها
و آدمهای خوبی باشیم که داریم.
از میان تمام خرگوشهایی که روزی
شکار میشوند "برنده" همانیست که پیش از شکار شدنش، یک دل سیر برای اهدافش
دویده و زندگی کرده باشد...