یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

می‌شود در جای جای دفترم

می‌شود در جای جای دفترم

نام زیبای تو باشد پدرم

می‌شود وصف تو در هر بیتم

باز تکرار شود تاج سرم

پینۀ دستانت باغ ارم

من به بوسیدنشان مفتخرم

پند تو راهنمایم باشد

از خطرها به سلامت گذرم

دیده‌‌ات عمق هیاهوی سکوت

تا از آرامش تو حظ ببرم

چون بخندی جهان می‌خندد

می‌شود ناز تو را من بخرم

بارالها به سلامت دارش

قطرۀ شبنم یکتا گهرم


شهناز یکتا

نام تو آبان است زاده‌ی پاییزی

ناقلا، بازیگوش و چه شورانگیزی
نام تو آبان است زاده‌ی پاییزی

و تو آتش پاره رفته‌ای روی درخت
برگ‌ها را یک‌یک می‌کنی می‌ریزی


شهناز یکتا

باران پاییزی می‌زد به شالیزار

باران پاییزی می‌زد به شالیزار

نزدیک می‌گردید آن لحظه‌ی دیدار

بی چتر می‌گردم از عطر او خیسم

پیراهنش افتاد بر شانه‌ام این بار

شهناز یکتا

عطر محبوب شبت

عطر محبوب شبت

می‌آکند این شهر را

از کدامین‌کوچه‌ی

این شهر بی من رد شدی


شهناز یکتا

کجا رفتی کجا ای یار جانی

کجا رفتی کجا ای یار جانی

که رو‌گردانی و نامهربانی

مگر ابروی من محراب تو نیست

چرا سویم نمازت را نخوانی

شهناز یکتا

می‌ شود تنها به چشمت خیره شد

می‌ شود تنها به چشمت خیره شد

واژگان در چشمهایت جاری‌اند

می‌شود با یک نگاهت زخم زد

تیر مژگان تو زخم‌ کاری‌اند


شهناز یکتا

باز کن پنجره را صبح شده یار عزیز

باز کن پنجره را صبح شده یار عزیز

مرغ دل باز هوایی شد و از تب لبریز

نکند باز فراموش کنی عطر مرا

می‌دهم موی پریشان به نسیم پاییز



شهناز یکتا